صفحات

یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۷

از مولانا

آن مگس بر برگ کاه و بول خر- همچو کشتی بان همی افراشت سر/ گفت من دریا و کشتی خوانده ام- مدتی درفکر آن می مانده ام/ اینک این دریا و این کشتی و من - مرد کشتی بان و اهل و رایزن/ بر سر دريا همي راند او عمد - مي نمودش آن قدر بيرون ز حد/ بود بی حدآن چمین نسبت بدو - آن نظر که بیند آن را راست کو/ عالمش چندان بود کش بینش است - چشم چندین بحر هم چندینش است/ صاحب تاویل باطل چون مگس - وهم او بول خر و تصویر خس/ گر مگس تاویل بگذارد به رای - آن مگس را بخت گرداند همای/ آن مگس نبود کش این عبرت بود - روح او نی در خور صورت بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر