این مجموعه یادداشت ها، به بررسی «سیستم های پیچیده» اختصاص خواهند داشت؛ این که چگونه تقریبا همه ی سیستم های پیچیده، دارای قوانین و اجزای مشابهی هستند.
جنگ جهانی دوم، نخستین جنگ در تاریخ بشر بود که می توان آن را «جنگ علم» نامید؛ جنگی که بیش از هر جای دیگر در نهادهای علمی و دانشگاهی و همین طور در پژوهشگاه های فوق سری هدایت و مدیریت میشد. با پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از دانشمندانی که در این جنگ درگیر بودند، به این فکر افتادند که یافته های علمی دوران جنگ را برای مصارف دوران صلح به کار گیرند.
پیدایش دانش میان رشته ای سایبرنتیک و گسترش چشمگیر نفوذ و تاثیر آن در جریان های علمی در نیمه ی دوم قرن بیستم که منشا تحولات شگرفی در تکنولوژی و دانش بشر شده دستاورد مهمی است که به دنبال همین اراده بوجود آمد؛ ظهور و انفجار کامپیوتر این آهنگ این حرکت را به طور اعجاب انگیزی سرعت بخشید.
دامنه ی این تحولات بسیار وسیع است؛ عصب شناسی، روان شناسی (بویژه روان شناسی شناختی)، هوش مصنوعی، بایونیک و سایبورگ و حتی در دوره های متاخرتر، اقتصاد و مدیریت، جامعه شناسی و انسان شناسی از این دستاوردهای علمی به شدت متاثر بوده اند.
شاید بتوان برآیند همان دیدگاهی که در «سایبرنتیک» مطرح شده بود را در شاخه های جدیدی دنبال کرد؛ یکی از مهمترین این شاخه ها «مطالعات پیچیدگی» است.
برای بررسی سیستم های پیچیده، یافته های علمی از منابع مختلف، از جمله زیست شناسی، روان شناسی شناختی، دینامیک غیر خطی، نظریه هرج و مرج، نظریه بازی، انسان شناسی فرهنگی، اقتصاد، جامعه شناسی وغیره، در کنار هم به ما کمک می کنند و ساختار قابل اعتمادی برای درک جهان به مثابه یک کل بدست می دهند. اگرچه از یافته های علوم مختلف دراین مسیر استفاده می گردد، اما در نهایت این علم روش شناسی و زیرشاخه های مشخص خود را دارد.
جنگ جهانی دوم، نخستین جنگ در تاریخ بشر بود که می توان آن را «جنگ علم» نامید؛ جنگی که بیش از هر جای دیگر در نهادهای علمی و دانشگاهی و همین طور در پژوهشگاه های فوق سری هدایت و مدیریت میشد. با پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از دانشمندانی که در این جنگ درگیر بودند، به این فکر افتادند که یافته های علمی دوران جنگ را برای مصارف دوران صلح به کار گیرند.
پیدایش دانش میان رشته ای سایبرنتیک و گسترش چشمگیر نفوذ و تاثیر آن در جریان های علمی در نیمه ی دوم قرن بیستم که منشا تحولات شگرفی در تکنولوژی و دانش بشر شده دستاورد مهمی است که به دنبال همین اراده بوجود آمد؛ ظهور و انفجار کامپیوتر این آهنگ این حرکت را به طور اعجاب انگیزی سرعت بخشید.
دامنه ی این تحولات بسیار وسیع است؛ عصب شناسی، روان شناسی (بویژه روان شناسی شناختی)، هوش مصنوعی، بایونیک و سایبورگ و حتی در دوره های متاخرتر، اقتصاد و مدیریت، جامعه شناسی و انسان شناسی از این دستاوردهای علمی به شدت متاثر بوده اند.
شاید بتوان برآیند همان دیدگاهی که در «سایبرنتیک» مطرح شده بود را در شاخه های جدیدی دنبال کرد؛ یکی از مهمترین این شاخه ها «مطالعات پیچیدگی» است.
برای بررسی سیستم های پیچیده، یافته های علمی از منابع مختلف، از جمله زیست شناسی، روان شناسی شناختی، دینامیک غیر خطی، نظریه هرج و مرج، نظریه بازی، انسان شناسی فرهنگی، اقتصاد، جامعه شناسی وغیره، در کنار هم به ما کمک می کنند و ساختار قابل اعتمادی برای درک جهان به مثابه یک کل بدست می دهند. اگرچه از یافته های علوم مختلف دراین مسیر استفاده می گردد، اما در نهایت این علم روش شناسی و زیرشاخه های مشخص خود را دارد.
بسیاری از چالش هایی که امروزه با آن ها مواجه هستیم، دارای جنبه های انسانی و همزمان تکنیکی هستند. به زبانی علمی تر، ترکیبی از «انسان شناسی» و «نظریه ی سیستم ها». برای این که بتوانیم از پس پیچیدگی مشکلات روز بربیاییم ما نیازمند ترکیبی هوشمند از مطالعات میان رشته ای، درک «مفهوم پیچیدگی» و همین طور درک بهتر از طبیعت هستیم (بیونیک با دیدگاهی وسیع تر).