صفحات

یکشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۴

انسان شناسي وشاخه هاي آن

anthropology=(انسان ) anthropos + (شرح) logos
به مطالعه در ابعاد گوناگون حيات بشري و تبيين و شناخت انسان همت دارد سابقه علم انسان شناسي از سه قرن تجاوز نميكند و با دو ديدگاه تكاملي و ميان فرهنگي به طرح مباحث مي پردازد انسان شناسي به جهت مقاصد پژوهشي به 4 خرد رشته تقسيممي گردد
انسان شناسي جسماني
باستان شناسي
انسان شناسي زبان شناختي
انسان شناسي فرهنگي
انسان شناسي جسماني يا زيستي physical anthropology اين بخش از انسان شناسي با توجه به موضوعات زيستي مربوط به انسان با سه حوزه كلي تماس دارد الف) بازسازي تاريخ تكاملي انسان يعني تبيين و توصيف دگرگوني هايي كه موجب شدند انسان ازنياكان مشتركي كه با نخستي هاي ديگر داشت منشعب شود ب) توضيح و توصيف تنوع هاي موجود زيست شناختي در ميان جكعيت هاي موجود انساني ج) نخستي شناسي كه به بررسي ومطالعه بومشناختي و تكامل و رفتار هاي اجتماعي خويشاوندان نخستي ما مي پردازد باستان شناسي archaeology بررسي رابطه ميان فرهنگ مادي و رفتار بشر از طريق مطالعه جوامع باستاني و مدرن و با استفاده از مدارك به دست آمده از اكتشافات باستان شناختي و مطالعات جوامع اخير تر انسان شناسي زبان شناختي llinguistic anthropology به سه شاخه كلي تقسيم ميگردد و بيشتر با زبان هاي نا نوشتاري سرو كار دارد الف) زبان شناسي توصيفي كه به نحوه ساختار گيري و كاربرد زبان ميپردازد ب) زبان شناسي تاريخي كه خاستگاه زبان و سير تكامل آنتا به زبان هاي امروزي را دنبال ميكند ج) زبان شناسي اجتماعي بررسي پيوند ميان زبان و روابط اجتماعي انسان شناسي فرهنگي cultul anthropology در برخي موارد با عنوان انسان شناسي اجتماعي نيز از آن ياد مي شود و با دو گرايش كلي بررسي فرهنگهاي خاص بشري از طريق( مردمنگاري ) و الگو ها و تفاوت هاي خاكم بر كل فرهنگ بشر از طريق (قومشناسي)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر