صفحات

شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۴

طرح يك سوال

سوال اين است آنچه را كه معنا مي ناميم فارغ از اختصاصات زباني چگونه حقيقتي است به بيان ديگر آيا تفكيك اين گونه امور و امور مادي باعث نمي شود اين سوال در ذهن بوجود بيايد كه معنا امري انتزاعي است در طرح اين سوال نوعي ناشيگري بدليل معضلات زباني وجود دارد ليكن آنچه مقصود نهايي است به زبان ساده اينست كه مثلا روح- خرد- نيكي- مروت- مهر و هر آنچه كه خارج از ماده ميدانيم ومجموعا به آنها معنا مي گوييم خارج ذهن انسان حقيقت دارند يا برساخته هاي تخيل انسان هستند كه به گونه اي تعميم يافته فرض ميشوند و در غير اينصورت و در صورتي كه فرض شود كه اين امور مستقل ازتعقل انساني حقايقي هستند و از زبان به مثابه مايه و آجر تعقل انسان مستقل مي باشند پس انسان با چه ابزاري موفق به درك آنها شده است و توانسته براي هر يك ما به ازائي ذهني و زباني داشته باشد آن دستگاه ميانجي كدام است؟

۱ نظر:

  1. خيلي جالب بود
    ولي واقعاً چيه كه ما رو مطمئن مي كنه؟
    ولي قبول داري اين تويي كه اونا رو قبول مي كني يا رد مي كني تويي كه مي توني خدا رو حالا با هر اسمي باور داشته باشي
    ها ها هر كي بخونه نمي فهمه من چي گفتم ولي خوب به زبون مشتركمون حرف زدم
    RadioHead

    پاسخحذف