صفحات

چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۸

بازنمایی فرهنگ به کمک محور مختصات سه بعدی

 آنچه در پی خواهد آمد ، ایده ای است جهت بازنمایی انتزاعی پدیده ” فرهنگ ” به کمک دستگاه محور مختصات فضایی (در اینجا سه بعدی) . فرض اصلی آنست که آنچه آن را فرهنگ می نامیم شبکه ای است از نقاط مرتبط با یکدیگر، در یک وضعیت سه بعدی .در این فرض هر یک از این نقاط ، در حقیقت واحدهای تشکیل دهنده یک پدیده فرهنگی هستند ومختصات آنها بر روی محور مختصات با سه شاخص (x,y,z) بدین صورت تعیین می گردد:
x: متغیری است وابسته به مادی ای که به وسیله انسان از وضعیت طبیعی خود خارج شده است
y: متغیری است وابسته به میزان پیچیدگی پدیده های غیرمادی مربوط به انسان تغییر مادی
z: متغیری است وابسته به فردیت انسان هایی که در تغییر ماده به پدیده ی فرهنگی دهیل هستند
محور مختصات سه بعدی 
هر پدیده فرهنگی بطور سیستماتیک با پدیده های فرهنگی دیگردر ارتباط است و این ارتباط سیستماتیک کلیتی دینامیکی* بوجود می آورد که آن را فرهنگ به مثابه یک کل یا سیستم می شناسیم . بدین ترتیب این سیستم (فرهنگ ) از جزء به کل ماهیتی بدین قرار دارد : الف) واحدهای تشکیل دهنده یک پدیده فرهنگی (ب) پدیده فرهنگی (ج) سیستم، در واقع اینجا یک کلیت فرهنگی.
راه حلی که برای یافتن دقیق نقاط بر روی محور مختصات به نظرم آمده استفاده از زبان است. بدین معنا که در هر پهنه فرهنگی زبانی برای چیزی – مادی یا غیر مادی –  واژه ای وجود دارد . بهره گیری از واژه های مورد استفاده در یک پهنه فرهنگی زبانی، روشی است که بتوانیم به کل بضاعت این پهنه فرهنگی در خصوص واحدها (نقاط مفروض در محور مختصات) پی ببریم و با طبقه بندی و جایگزاری آنها بر روی محور مختصات شکل سه بعدی آن فرهنگ را بازنمایی کنیم .
زبان به عنوان یک پدیده فرهنگی شامل نقاطی ( واژه ها) مرتبط است . وضعیت این نقاط بر روی محور مختصات درخصوص شاخص اول (x- وجه مادی) ، متغیری است وابسته به میزان تغییر در ” صوت ” که پدیده ای مادی است ، زیرا واژه از تغییر نطام مند اصوات پدید می آید .
تغییردراصوات برمبنای قراردادی است که ریشه در y- شاخص دوم ، یعنی وجه غیر مادی زبان دارد . بدین ترتیب از خلال فرآیند ادراک جمعی ، قرارداد و تولید واژه ، دروجه مادی یعنی "صوت "تغییراتی قراردادی ایجاد می شود . لازم است توجه داشته باشیم که خود مقوله ادراک در فرآیندی برگشتی از تغییرات پیشین در اصوات تاثیرخواهد پذیرفت.
نهایتا نوع استفاده افراد از واژه ها که از هر دو شاخص قبلی تاثیر گرفته و هم در عین حال متقابلا بر هر دو این شاخص ها تاثیر گذار است وضعیت متغیر سوم یعنی(z) را تعیین می کند.
اگر در نقد این فرض ، به واحدهای از یک پدیده فرهنگی (یعنی به واژه هایی) اشاره گردد که ماهیتی کاملا غیر مادی دارند مثلا باور یا ارزش ، و گفته شود که تغییر هیچ ماده ای در خصوص آن ها متصور نیست ، پاسخ این خواهد بود: به جهت اینکه تعلق این نقاط به شبکه ای از نقاط به هم مرتبط ، پیش شرطی است که آنها را به عنوان واحد فرهنگی بشناسیم ، به راحتی میتوان نقطه ای را در محور مختصات فرض کرد که مثلا X آن صفراست ودر عین حال به شبکه تعلق داشته باشد.
* لازم است به ماهیت دینامیکی این شبکه هم اشاره شود . مختصات نقاط و ساختار شبکه ارتباطی نقاط در عین ایستایی ، همواره دارای تغییراتی هستند و این عامل دینامیک فرهنگ است .