صفحات

سه‌شنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۸

بازماندگان محترم ، لطفا جنازه من را به دریا بسپارید

امشب عکس قرار دادن جنازه ای در قبر را دیدم . مرگ به خودی خود برایم چندان موضوع وحشت انگیزی نیست ، شاید به این خاطر که هنوز واقعا احساسش نکرده ام، ولی دیدن این تصویر احساس خفگی و ترس وحشتناکی درونم ایجاد کرد. فکر می کنم این که جنازه ام داخل فضای تنگی پر از حشرات مختلف و بدون هیچ امکان حرکتی قرار بگیرد ، بعد هم برای اینکه بازماندگان مطمئن بشوند جنازه دیگر امکان فرار ندارد کلی سنگ و خاک دور آن بریزند و جای جنازه را محکم کنند، روضه ، بوی گند گلاب ، گریه احتمالا ، و بعد هم خداحافظ ، خیلی گزینه وحشتناکی است . من ترجیح میدهم جنازه ام به دریا انداخته شود ، اول اینکه جنازه امکان حرکت و شناور شدن که احساس مطلوبی است دارد ، دوم هم خود دریا هم موجودات زیر آب خیلی زیباتر از گزینه قبر هستند ، سوم از آن جایی که دو سوم بدن انسان را آب تشکیل می دهد فرآیند تجزیه راحتتر صورت می گیرد ، چهارم صدای موسیقی دریا به مراتب از صدای فالش مداح ها بهتر است پنجم وقتی بازماندگان محترم هوای از دست داده خود را کردند به جای بهشت زهرا می توانند مثلا به کیش سفر کنند که به جز تجدید دیدار با این مرحوم موجب انبساط خاطرهم خود آنها و هم این مرحوم خواهد بود در ضمن می توانند به جای حلوا غذای دریایی میل کنند ( جای این مرحوم را هم خالی بفرمائید) . بدین قرار بعد از این اساسا از مراسم بعد از مرگ هراسی نخواهم داشت و تا اینگونه باشد از بازماندگان محترم درخواست می کنم ، لطفا جنازه من را به جای سپردن به سوسک ها و مورچگان به دریا بیندازید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر