صفحات

چهارشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۰

نقش محوری «روایتگری» در حیات حرفه ای من

نقش محوری  و اهمیت «روایت کردن» در زندگی حرفه ای من ( چه در انسان شناسی، چه در روزنامه نگاری، چه در عکاسی و چه در مستند سازی)، در همه این زمینه های حرفه ای «روایتگری» نقش تعیین کننده و محوری دارد.

هر چند اساسا جنس «روایت» و طبعا نوع روایتگری در هر کدام از این زمینه های حرفه ای با دیگری تفاوت دارد، اما یک نقطه اشتراک بین همه انواع روایت در این زمینه های حرفه ای وجود دارد و آن اهمیت «حقیقت» است؛ در همه این چند حوزه ، روایت ها، روایت هایی حقیقی و بازتاب عینیت هایی در دنیای واقعی انسان ها هستند. این نوع روایتگری نهایت موفقیت خود را در هر چه بیشتر «عینی شدن» می داند ، برعکس نوع روایتگری ای که مثلاً یک رمان نویس بکار می برد و خود را لزوما ملزم و محدود به حقایق عینی نمی داند و گاهی از ذهنیت خود نیز استفاده می کند.

البته باز هم موافقم که دستیابی به روایتی عینی محض تقریبا غیر ممکن است، زیرا همیشه میان این حقیقت محض و روایت واسطه ای وجود دارد؛ البته چیستی این واسطه - انسان شناس، روزنامه نگار، عکاس یا مستند ساز-  نیز در میزان این فاصله از «حقیقت عینیی»  تاثیر گذار است.

اما چطور باید یک ماجرای واقعی ، یا یک حقیقت عینی را روایت کرد؟ اجزاء یک روایت چیست؟ چطور می توان متوجه بود که میان اجزاء روایت واقعا رابطه ای که راوی ادعا می کند وجود دارند؟




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر